چند وقتی بود به همسر میگفتم برام کتاب یادت باشد رو بگیره 
گفت برات از کسی امانت میگیرم، اما من قبول نکردم 
کلا دوست دارم کتاب‌هایی که میخونم مال خودم باشه 
نه که بخوام داخلشون چیزی بنویسما ، اتفاقا رو کتابام خیلی حساسم و حتی یه خط توشون نمی‌‌کشم 
فقط سال خرید کتاب رو شاید بنویسم ، و وقتی هم کتابی رو امانت میدم کلی سفارش میکنم که طرف خوب مراقبت کنه :)))
هفته پیش همسر برام این کتاب رو خرید و من با کلی ذوق شروع کردم به خوندنش ، با اینکه این روزا وقت سر خاروندن ندارم اما هرجوری بود کتابو دستم میگرفتم میخوندم حتی از ساعت خوابم میزدم 
کتاب خاطرات شهید حمید سیاهکالی مرادی هست که توسط همسرش نوشته شده 
شروع خیلی قشنگی داشت ، از همون اول میشد فهمید که کتاب پر از عاشقانه هاست 
وسطای کتاب که رسیدم دیگه داشت دلم رو میزد، خیلی کش پیدا کرده بود بیان خاطره هایی که بعد خوندنش می‌گفتم خب اینو نوشته که چی داشت خسته ام میکرد 
نظر من اینه که زیاده از حد همه چی رو تعریف کرده بود :))) ریز و درشت خاطراتشون 
اما ادامه دادم خوندنشو تا اینکه به آخراش رسیدم وقتی که شهید مدافع حرم اعزام میشه سوریه و شهادتش .
فوق العاده بود آخرش، اشکم رو دراورد :"(
می ارزید خوندن خاطراتی که سودی نداشت به پایان غمگین و زیباش
و من کلی چیزای قشنگ یاد گرفتم ازشون .
وقتی به اواسط کتاب رسیدم نمیخواستم خوندنش رو به کسی پیشنهاد بدم ، اما حالا که تمومش کردم و کلی میسنجمش میگم واقعا ارزش خوندن رو داره :)



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ذهن ثروتمند اماکن باستانی Steve صنایع غذایی !X.ONE IT شعر و داستان و جمله های کوتاه زیبا و عاشقانه دنیای وکتور قاليشويي فارسي دکتر مجید نصیری