سلام :) 

این روزا خیلی احساس تنهایی تو دنیای واقعیمو میکنم، آدم‌های واقعی زندگیم که شاید بتونن من رو از تنهاییم دربیارن کیلومترها ازم دورن 
فکر میکنم یک هفته بیشتر باشه که بیرون نرفتم به جز شبی که با گریه و استرس پسر رو بردیم درمانگاه و مستقیم برگشتیم خونه  همینجور بی دلیل جیغ میکشید و گریه میکرد رسیدیم درمانگاه میخندید :/ 
ما هم جوون و بی تجربه، نمیدونستیم علت این جیغ ها چی میتونه باشه و من اینقدر ترسیدم که به همسر گفتم زود ببریمش درمانگاه دکتر ببینه مشکل از کجاست . خب چی مینوشتم ؟ اهان!
خلاصه بعد از روزها امروز قرار شد سه تایی قدم ن بریم بیرون همینکه از کوچه اومدیم بیرون پسر شروع کرد به گریه کردن از کالسکه میترسه!!! همسر بغلش کرد و با کالسکه خالی و بچه در بغل ادامه دادیم که یهو پسر که انگار از چیزی ترسیده بود شروع کرد به گریه و هرکاری کردیم آروم نشد و برگشتیم خونه :( 
من آخرش تو خونه افسرده میشم :/ 
از من به شما نصیحت بچتونو زیاد تو خونه نگه ندارین چون فضای بیرون براش غریبه میشه و میترسه و مانع بیرون رفتنتون میشه !
اومدیم خونه الانم شیرشو خورد و خوابید . 
و بله همچنان روزا به سختی میگذرن :) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای پنهان اخبار گولر گازی ال جی ثبت برند پایه تندیس چوبی / لوح تقدیر /شیلد و ... دابسمش رايحه ي انتظار Nancy Lisa Katherine